نامه 3-
بــرای تو و از تو ، می نویــسم . با کلماتی که نمی میــرند . چگونه بمــیرند وقتــی عطــر ِ "حـی" ِ تو را دارنــد ؟ کســی با تو نمـی میرد . تو تمـام زنده ای ... این منـم که بی تو بی مــانم مدام و می میــرم. نــوح و خــضر و عیــسی از آب ِ حیــات نخورده انــد . من ایــن افسانه ها را بــاور ندارم. آنــها لب به لـب ِ نامِ اعظمت گذاشتــه اند . نام تو زنده میــکند . پس بـــیا و خــدایی کن و تکثـــیر شو در من. می خــواهم جــاودانه شوم...