نامه-20
سیلی زدی که از خواب برخیـــزم
بیدار شدم و مـــُشت کوبیدم به خــَشم اَت !
خـــدایا!
سیلی زدی که از خواب برخیـــزم
بیدار شدم و مـــُشت کوبیدم به خــَشم اَت !
خـــدایا!
خدایا تو خدایی !
خدایا!
گفته بودی از زبان کسی :
باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد
گاهی بهشت در دلِ آتش فراهم است
خدایا !
دارم در تب ِ دراز شدن ِ دست ِ فقرم می سوزم... بهشت ِ روزی ات را برسان.
نمی خواهم این ذلت را بچشم... خب قبول ! این اشتباه ِ تکرار شده ی من است ... اما خدایا! خدایا ! خدایا !
نگذار در این آتش فقر بسوزم... خدایا !
کوهــ ـها میــخــ ــهای زمین اند و نمی گذارند این تن ِ گردش هــی بلرزد....
خدایــا !
کوهـــ ِ ایمان ِ من باشـــ
خــــــدایا !
امواج ِ تو عالم گیر است اما دلگیر نیست !